هفت صبح فریبمان ندهند!
انتشار خبر به راه افتادن روزنامهای جدید به مدیریت اسفندیار رحیممشایی، رئیس دفتر و یار نزدیک رئیس دولت دهم و پیوستن تعدادی از روزنامهنگارانی که سابقه همکاری با رسانههای اصلاحطلب را دارند، بحثهایی را میان روزنامهنگاران ایجاد کرده است .
البته در ابتدا باید بگویم که انتشار روزنامه و بالارفتن عناوین و تعداد روزنامه ها در هر جامعه ای فی نفسه امری خوب و مبارک است ، از سوی دیگر هرکس اختیار انتخاب شغل و همکاری با هرکسی را باید داشته باشد .
ولی مساله اینست که مواضع آقای اسفندیار رحیم مشائی از ابتدای دولت نهم تاکنون بسیار بحث برانگیز بوده ، این تئوریسین "نئوحجتیه" در این مدت سخنانی بیان کرده که حاشیه های بسیاری برای او بوجود آورده و چنان به نظر میرسد که نظر کسانی که عقیده دارند علیرغم انتقادات ، مخالفت ها و توهین هائی که به او می شود ، رحیم مشائی مخصوصاً و از روی عمد چنین سخنان جنجال برانگیز و بقول "خودی" ها دشمن شادکنی را به زبان می آورد کاملاً درست باشد .
ولی چرا مشائی انقدر اصرار بر شنیدن فحش و نفرین و الفاظ زیرنافی دارد؟
پاسخ این سوال به سبقه و عقبه تیم احمدی نژاد برمی گردد ، این گروه دارای چنان عقبه و پایگاهی نیست که بتواند بیشتر از دو دوره در صحنۀ قدرت مطرح باشد ، از طرف دیگر یقیناً می دانند که رهبری حکومت طبق روالی که تابحال داشته ، در خوش بینانه ترین وضعیت فرصتی بیشتر از دورۀ زمامداری دولت برای بسط قدرت به هیچ دسته و گروهی نداده است و چه بسا به تضعیفِ پیدا و پنهانِ گروه یا حزبی در زمان زمامداری هم اقدام کرده است .
از این رو مشائی با توجه به سمت های گوناگونِ اطلاعاتی و فرهنگی که در سابقه کاری خود داشت از همان ابتدای روی کار آمدنِ دولت احمدی نژاد سعی در جذب بخش خاکستری جامعه داشت و برای همین تمامیِ توان خود را در جهت این مهم بکار بست ، البته اتفاقاتِ پس از انتخابات 88 باعث سخت تر شدنِ کار او و تن دادنش به راه حل هائی مثلِ جذبِ روزنامه نگارانِ اصلاح طلب و غیر همسو با خط فکریِ خود وهم پیاله هایش برای کسب وجه در اذهان مردم شد ، و اکنون با موج انتفادات و فحاشی هائی که از جانبِ "خودی" ها به جان خریده بهترین فرصت را بدست آورده تا با ترکیبی مردم فریب و با نیت جهت دادن به افکار عمومی جامعه اقدام به تاسیس روزنامه ای با نامِ "هفت صبح" کند و از حالا روشن است که این روزنامه از همۀ حربه ها برای جذب مردم و ایجاد عقبه اجتماعی برای گروه مطلوبش استفاده خواهد کرد ، حتی به قیمت راه افتادن جنگ های زرگری و جنجال هائی که به دادگاه ختم شود .
البته در ابتدا باید بگویم که انتشار روزنامه و بالارفتن عناوین و تعداد روزنامه ها در هر جامعه ای فی نفسه امری خوب و مبارک است ، از سوی دیگر هرکس اختیار انتخاب شغل و همکاری با هرکسی را باید داشته باشد .
ولی مساله اینست که مواضع آقای اسفندیار رحیم مشائی از ابتدای دولت نهم تاکنون بسیار بحث برانگیز بوده ، این تئوریسین "نئوحجتیه" در این مدت سخنانی بیان کرده که حاشیه های بسیاری برای او بوجود آورده و چنان به نظر میرسد که نظر کسانی که عقیده دارند علیرغم انتقادات ، مخالفت ها و توهین هائی که به او می شود ، رحیم مشائی مخصوصاً و از روی عمد چنین سخنان جنجال برانگیز و بقول "خودی" ها دشمن شادکنی را به زبان می آورد کاملاً درست باشد .
ولی چرا مشائی انقدر اصرار بر شنیدن فحش و نفرین و الفاظ زیرنافی دارد؟
پاسخ این سوال به سبقه و عقبه تیم احمدی نژاد برمی گردد ، این گروه دارای چنان عقبه و پایگاهی نیست که بتواند بیشتر از دو دوره در صحنۀ قدرت مطرح باشد ، از طرف دیگر یقیناً می دانند که رهبری حکومت طبق روالی که تابحال داشته ، در خوش بینانه ترین وضعیت فرصتی بیشتر از دورۀ زمامداری دولت برای بسط قدرت به هیچ دسته و گروهی نداده است و چه بسا به تضعیفِ پیدا و پنهانِ گروه یا حزبی در زمان زمامداری هم اقدام کرده است .
از این رو مشائی با توجه به سمت های گوناگونِ اطلاعاتی و فرهنگی که در سابقه کاری خود داشت از همان ابتدای روی کار آمدنِ دولت احمدی نژاد سعی در جذب بخش خاکستری جامعه داشت و برای همین تمامیِ توان خود را در جهت این مهم بکار بست ، البته اتفاقاتِ پس از انتخابات 88 باعث سخت تر شدنِ کار او و تن دادنش به راه حل هائی مثلِ جذبِ روزنامه نگارانِ اصلاح طلب و غیر همسو با خط فکریِ خود وهم پیاله هایش برای کسب وجه در اذهان مردم شد ، و اکنون با موج انتفادات و فحاشی هائی که از جانبِ "خودی" ها به جان خریده بهترین فرصت را بدست آورده تا با ترکیبی مردم فریب و با نیت جهت دادن به افکار عمومی جامعه اقدام به تاسیس روزنامه ای با نامِ "هفت صبح" کند و از حالا روشن است که این روزنامه از همۀ حربه ها برای جذب مردم و ایجاد عقبه اجتماعی برای گروه مطلوبش استفاده خواهد کرد ، حتی به قیمت راه افتادن جنگ های زرگری و جنجال هائی که به دادگاه ختم شود .