۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

وقتی فشار بالا می رود


وقتی فشار بالا می رود

سخنان انتشار یافته در سایت فارس نشان می دهد که فشار به احمدی نژاد برای تبعیت هر چه بیشتر بالا می رود و کار به تهدید هم کشیده شده است.


آيت‌الله خاتمي در خطبه دوم نمازجمعه تهران: حمايت مردم از مسئولان مشروط به اطاعت آنها از رهبري است خبرگزاري فارس: خطيب موقت نماز جمعه تهران با تاكيد بر اينكه ستون فقرات، عزت و عظمت كشور بر پايه ولايت فقيه است، گفت: حمايت مردم از مسئولان مطلق نيست بلكه مشروط است و تا زماني برقرار است كه اطاعت از رهبري را در عمل ببينند.


 
برای دیدن عکس با سایز اصلی روی آن کلیک کنید

امام جمعه تبريز: جايگاه و راي مسئولان در نزد مردم به واسطه عشق به رهبري است خبرگزاري فارس: امام جمعه تبريز گفت: جايگاه و راي مسئولان در نزد مردم به واسطه عشق به رهبري است. در تاريخ 32 ساله جمهوري اسلامي ايران مشخص است كه اگر رهبري از حمايت مسئولي دست بردارد، مردم از آن مسئول اعراض مي‌كنند.



برای دیدن عکس با سایز اصلی روی آن کلیک کنید
برای دیدن عکس با سایز اصلی روی آن کلیک کنید


در کل امیدوارم احمدی نژاد که تابحال نشان داده تعادلش را زود از دست می دهد و گاهی سوتی هائی در حد تیم ملی مثل "عهدنامه گلستان چای" می دهد و قواعد بازی را هم رعایت نمی کند این فشارها و تحدید ها اثر عکس داده و باعث شود اسرارِ مگوی نظام را فاش کند .
 

۱۳۹۰ اردیبهشت ۶, سه‌شنبه

چاره حتما جز اينه كه ناله شبگير كنيم

چاره حتما جز اينه كه ناله شبگير كنيم

فکر کنم این آهنگ این روزا خیلی به دردمون بخوره ، خیلی ساده و روون حال و روزِ این روزای ما رو گفته پیشنهاد می کنم گوش کنید.




 

بدانیم چه می خواهیم

بدانیم چه می خواهیم
شرایط بوجود آمده از جمله جنگ قدرت در در داخل سیستم حکومتی ، انزوا و عدمِ اعتبارِ رژیم در سطح جهان و قیام های مردمی بر علیه حکومت های فرد محور و مادام العمر در منطقه خاورمیانه ، بن بستِ اقتصادی که نتیجه تحریم ها و سوء مدیریت و سیری ناپذیریِ چپاولگران است ، به مرور و آرام آرام شرایط را به بی نظیرترین و طلائی ترین فرصتِ ملتِ ایران برای احقاق حقوق تضییع شدۀ خود ، بعد از انقلاب 57 و چه بسا در طولِ تاریخ معاصرِ ایران ، نزدیک و نزدیکتر می کند .
در چند روز اخیر بسیاری از رسانه ها  له و علیه گروه و دسته ای به سخن پراکنی مشغولند و پیاپی خبرهائی از اختلافات بین دولت مستقر و رهبرِ حکومت انتشار 
می دهند و در مواردی اتهاماتی سنگین به طرف مقابل وارد می سازند .
این اختلافات راست یا دروغ و بر سر هرچه باشد ، باید باور داشته باشیم که دستگاه های رژیم در اوجِ جریان سازی به بهره برداری برای جهت دادن به افکار عمومی همسو با منافع خود مشغولند و در کنار اتهام زنی و جنگ قدرت همواره این موضوع را مد نظر دارند که در موقع مقتضی از آن برای حفظ قدرت و منافع خود استفاده کنند .
بطوریکه اگر تمامیت حکومت به خطر بیافتد ، از مشائی که به او اتهام کارگذاشتن شنود در بیت رهبری را زده اند برای بقای خود استفاده خواهند کرد .
شرایط امروز کشور با سال 76 و حتی 88 بسیار فرق دارد ، در سال 76 مردم به اصلاحات رای دادند و با اینکه توقع مردم بطور کامل برآورده نشد ، ولی شرایط را از مرگ به تب تقلیل داد و باعثِ پایه گذاری بسیاری از حرکت های اجتماعی در سالِ 88 شد ، در انتخاباتِ دهم ریاست جمهوری در سال 88 مردم میرحسین موسوی را راهِ نجات از شّر حکومتِ راست های نوظهور دیدند و به او رای دادند و به حق میرحسین موسوی برای نجات جمهوری اسلامی در مقابلِ تقلب و کودتا سکوت نکرد و موردِ غضبِ رژیم قرار گرفت .
ولی در شرایط امروز دیگر بازی در چهارچوبِ قوانینِ جمهوری اسلامی و مشارکت ظاهری در شکل گیریِ قوای این حکومت کاری بسیار اشتباه و نا بخردانه است و مانند اینست که کسی را که سرش را زیر آب نگه داشته اند ، برای جلوگیری از خفه شدن کمی مجالِ تنفس دهند و بعد از نفس گرفتن دوباره سرش را زیر آب نگه دارند ، حال این مجال تنفس به مردم چه با مشائی و یا سیدحسن خمینی یا هرکس دیگر که باشد ، موقتیست و بعد از مدتی دوباره گروهی دیگر برنامه ریزی شده می آیند و روز از نو ....
پس در شرایط کنونی بهتر است کمی فکر کنیم و ببینیم چه می خواهیم تا دوباره حسرت فرصت های از دست رفته را نخوریم .
به نظر می رسد بهترین و کم هزینه ترین راه برای کشور و ملت برگذاری انتخاباتی آزاد ، خارج از چهارچوبِ جمهوری اسلامی ، با شرکت همۀ گروه های سیاسی و با نظارت نهادهای بین المللی باشد و این امر محقق نمی شود مگر با عدم مشارکت مردم در نمایش های حکومتی ، که بهترین راه نیل به این هدف دادنِ آگاهی به مردم مخصوصاً حاشیه نشین ها و ساکنان مناطق کوچکتر کشور و قشر متوسط به پائین جامعه و روشن کردن این موضوع برای آنان و حتی قشر مذهبی جامعه که ، جدائی دین از حکومت هم به نفع کشور و مردم است ، هم به نفع دین و مذهب .
 

۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

جمهوری اسلامی پیشرو در بکارگیریِ روش های غیر انسانی

جمهوری اسلامی پیشرو در 
بکارگیریِ روش های غیر انسانی
در روزهای اخیر رسانۀ ضرغامی این خبر را بسیار پوشش داده و گاه و بی گاه 
می گوید که عوامل آل خلیفه و آل سعود در بحرین به بیمارستان ها می روند و زخمی ها را دستگیر می کنند ، با اینکه این کار از نظر من کاملاً غیر انسانی است و مجروح هرکس که باشد نباید او را دستگیر کرد ولی جریانی را که می خواهم بگویم پرده از اعمالِ شومِ رژیم برمی دارد و نشان می دهد که حکومت ایران در بکارگیریِ روش های غیر انسانی در سرکوبِ مردمِ خود در منطقه و در دنیا  پیشتاز است . 
برای تائید صحت گفته هایم می توانید تحقیق کنید.
جریان به مسالۀ کوی دانشگاه در سالِ 78 بر می گردد ، در آن زمان به بسیج و نیروهای لباس شخصی دستور دادند که در شلوغی ها و تظاهراتِ مردمی ، به مردم مخصوصاً جوانانِ پیشرو که در هنگامِ تظاهرات قادر به دستگیریِ آنان نیستند ، حمله کرده و با چوب و باتوم صورت آنها را موردِ ضربت قرار دهند ، با زخمی شدنِ شدیدِ صورتِ این افراد در روزهای بعد از تظاهرات به نیروهای نظامی و انتظامی دستور داده شد که هرکس در محلاتِ تحتِ پوشِشان از ناحیه صورت زخمی بود را دستگیر کرده و به پایگاه ها ببرند ، در این جریان یکی از دوستان من که در تظاهرات خیابانِ انقلاب دماغش را با چوب شکسته بودند در درمانگاه دستگیر شد و بعد از یک هفته یا ده روز بازداشت و آزار و اذیت با دادنِ تعهد آزاد شد و تا مدتی هم هرچند وقت یکبار احضار می شد . 
حکومتی که کار حکومتِ بحرین را در بوق کرده و محکوم می کند خود 12 سال پیش اینکار را با مردمش کرده است .

سبزیِ اردوی بهشت

سبزیِ اردوی بهشت

چون درختی در دل کویر

ریشه در کهن ترین تمدن ها

با نشانِ زخم هائی از بی رحمیِ زمانه

که خواستشان نبودنمان بود

قد برافراشتیم در مقابلِ جهل

برگ هامان ریختند

شاخه هامان شکستند

کالبدمان سوزاندند

بوی خوشِ سوختنمان خشمگینشان کرد

گفتند دلیلِ آتش در بودنِ درخت است

خیالی باطل کردند
 
قصد خشکاندنِ ریشه مان کردند

ولی غافل که ریشه ای کهن داریم

بادِ بهاری وزیدن گرفت و دوباره جوانه زدیم

و اینبار مثل همیشه سایۀ مان را بر زمین گستردیم

تا پناهِ خستگان باشد

سبزی و سایۀ دلپذیرمان همه را جمع کرد

در گاهِ اردوی بهشت زخمی ولی مصمم

نسیمِ بودنمان بر کویر وزید

آنقدر روح بخش که خار و خاشاک سبز شد

سوزانیِ کویر خشمگین از طراوتِ ناگزیرما

و ما مصمم به سبز کردنِ بیابان

سیراب از چشمه های زلال

برای خشکاندنِ کویر

تا سبزی و طراوتِ خاکمان

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه

پارازیت قسمت دوم (دانلود بدون فیلتر)

پارازیت قسمت دوم  (دانلود بدون فیلتر)



رتبۀ افتخار آمیز دیگری در حکومت خوبان!

رتبۀ افتخار آمیز دیگری در حکومت خوبان!
رئيس پليس مبارزه با مواد مخدر نيروي انتظامي با بيان اينكه ايران تنها كشور مصرف‌كننده كراك است، گفت: سال گذشته 25 تن هروئين در سطح كشور كشف شد كه 90 درصد آن هروئين كراك بوده است .
این خبر تکان دهنده در دورانی که همۀ صدیقان و صالحان و پیامبران حسرت زندگی در این دوره را داشته اند ، دلیلی دیگر بر بی کفایتی ، دروغگوئی و دشمنی حکام مسلط بر این ملت با این مردم است .
چنین بلائی دلایل بسیاری دارد ولی یکی از اصلی ترین دلایل آنرا میتوان در مصرف کننده بودنِ سران حکومت جستجو کرد .
کسانی که  کمترین برخورد را با افراد معتاد داشته اند خوب می دانند که یکی از خصلت های معتادین آلوده کردن همه برای عادی جلوه دادنِ وضعیت خود است ، این امر به حالتِ روانی معتاد برمی گردد که دوست دارد کاری کند تا همه مثلِ او یا بدتر از او باشند تا کارش عادی جلوه کند ، اینکارِ او به اعتیادش برمی گردد و شما می توانید تائید این گفته را از کسانی که از شر این بلا رهائی یافته اند هم بشنوید .
حتماً چند وقت پیش جریانِ کشفِ محمولۀ تریاکِ سناتوری که به علت عدم هماهنگی های لازم در فرودگاه کشف شد یادتان هست .همگی می دانیم که میزانِ کشفِ مواد در ایران به قدری است که نیازی به واردات این مواد برای مصارف داروئی وجود ندارد و ناگفته پیداست که این محموله ناب برای چه کسانی و برای چه مصارفی وارد شده .
همۀ اینها را گفتم که بگویم ای هموطن این مردن تدریجی و جان کندن که ما درحالِ گذران آن هستیم ، هرچه باشد اسمش زندگی نیست ، دیگر به جائی رسیدیم که کشورهای تولید کننده سفارشی برایمان تولید می کنند ولی متاسفانه کراک .
اگر کسی مدعی شود که خود و نزدیکانش در خطر نیستند نهایتِ حماقت خود را  نشان داده ، این بلا هر لحظه همه را تحدید می کند ، من وتو باید به فکر رهائی از این وضع اسفناک باشیم و برای یکبار تصمیم بگیریم ، یا زندگی با تمام خوبی ها و مشکلات معقولِ آن یا جان کندن در این اوضاعِ فلاکت بار .

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲, جمعه

دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند

دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند
در روزهای اخیر پس از عزلِ حیدر مصلحی از وزارت اطلاعات و مخالفت 
خامنه ای با این عزلِ او و عدمِ اجرای حکم حکومتی از طرف احمدی نژاد ، هرچند در محافلِ مخالف حکومت کمتر از این مساله سخن گفته می شود و دیده شده برخی نظرشان در این شرایط اینست که از تِزِ دشمنِ دشمنِ من ، دوست من است ، استفاده کرده و بواسطۀ اینکه مسبب دعوا مشائی است ، جنبش از مشائی حمایت کند ، این درحالیست که در محافل درونِ حاکمیت دعوا بسیار بالا گرفته است .
ولی واقعاً جریان از چه قرار است؟
برای روشنتر شدن موضوع باید به کمی قبل تر برگردیم ، همگان شنیدیم که علناً اعلام شد که زمینه روی کار آمدن تیم احمدی نژاد توسط خامنه ای برنامه ریزی شد و خامنه ای باعث به قدرت رسیدنِ احمدی نژاد در دوره نهم و دهم ریاست جمهوری شد .
این موضوع برای مخالفان حکومت امری بدیهی بود ولی اعتراف به آن از طرف مقاماتِ حکومتی در واقع جهت تائید هرچه بیشتر دولت در نزدِ گروه های قشری و سرکوبگر جامعه بود .
چون دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند ، خامنه ای برای اینکه پایه های حکومت خود را محکمتر کند و قدرت بلامنازع و تنها تصمیم گیر، در حکومت باشد ، نیاز به پس زدنِ تمامی کسانی که سابقه و نزدیکی با آیت الله خمینی داشتند ، را داشت و هریک را به طریقی از صحنه خارج کرد ولی در این میان هاشمی رفسنجانی حریفی قَدَر و با نفوذ بود و به راحتی نمی شد او را از صحنه کنار زد ، چون به بازی هائی که سالها به کمک هم برای مغلوب کردنِ دیگران کرده بودند آشنا بود و از طرفِ دیگر آنقدر سالوس و سیاستمدار بود که دُم به تله ندهد .
برای توضیح کاری که خامنه ای برای پس زدنِ هاشمی کرد جریانی را که خود شاهد آن بودم را برایتان می گویم . 
در شرکتی که من در آن مشغول به کار بودم دو نفر همزمان با هم در یکی از 
واحد های این شرکت کار می کردند ، یکی نزدیک به مدیرعامل و با سابقۀ بیشتر و دیگری که بعد آمده بود موردِ حمایت رئیس هیئت مدیره بود ، این دو رقابتِ شدیدی برای بدست گرفتن مدیریت واحد را داشتند و هریک چنان به راس هرم سازمان نزدیک بودند که مدیر واحد تحت الشعاع آنها بود و از هردو حساب 
می برد ، همه انتظار داشتند که فردِ نزدیک به مدیرعامل با وجودِ سابقۀ بیشتر و مقبول بودنش بین سایر کارشناسانِ رده بالای سازمان ، بعد از اتمامِ کارِ مدیر واحد جانشین او شود ، ولی فردِ نزدیک به رئیس هیئت مدیره به جای کوشش در جهتِ نزدیکی به دیگر هم رده های سازمانی خود ، در پوشش حمایت و پشتیبانی از قشر زحمتکش و پائین دست سازمان رابطۀ خود را با خدماتی های شرکت هرچه محکمتر کرد تا جائیکه دیگر کارشناسان به این رفتارِ او اعتراض می کردند ، کسی به فکرش نمی رسید که او چه نقشه ای دارد .
او با تحریک یکی از جوانانِ کم سن خدماتی باعث شد تا او در حضور همه به گوش رقیبش سیلیِ محکمی بزند و مهندسِ با سابقه که امید می رفت جانشینِ مدیرِ واحد شود مجبور به ترکِ شرکت شد ، و بعد از استعفای او دیگر نیازی به دوستی با رده های پائین سازمانی نبود و در نبود او جا برای نزدیکی و دوستی با دیگر کارشناسان فراهم بود و فردِ نزدیک به رئیس هیئت مدیره ، بدون رقیب مدیرِ واحد شد .
با دقت روی شخصیت احمدی نژاد و گفتۀ کسانی که از نزدیک با او برخورد 
داشته اند ، احمدی نژاد فردی با خصوصیت اخلاقیِ بسیار خودپسند و خودبزرگ بین است و این به احساسِ حقارت و کوچکی که از درون حس می کند برمی گردد ، کما اینکه بسیار از او شنیده ایم که گفته « من خودم مهندسم » مثل جراحی که بگوید من در کنکور قبول شده ام ، او با وجودِ داشتنِ مدرکِ دکترا همواره به مهندس بودنِ خود تاکید دارد و این بارزترین نشانۀ عقدۀ حقارت اوست .
با توجه به مواردِ بالا و قدرت خواهی افرادِ حقیر ، احمدی نژاد بهترین فرد برای قدرت گرفتن ، کنار زدن هاشمی و خورد کردن او بود و خامنه ای بهترین انتخاب را برای این کار با حمایت از او و روی کار آمدنِ احمدی نژاد کرد .
ولی در حال حاضر و مخصوصاً پس از انتخابات سالِ 88 ، احمدی نژاد واقعاً باورش شده که جایگاهِ مردمی دارد و رای آورده و البته خامنه ای عشق وافر او به قدرت را کاملاً می دانست و برای کنار گذاشتن او پس از انجامِ ماموریتش برنامه ریزیِ دقیقی کرده بود .
 غیبت اصلاح طلبان و نبود رقابت در انتخاباتِ مجلس بعدی باعث شد رهبریِ حکومت تصمیم به ایجادِ فضائی ظاهراً دو قطبی در فضای سیاسی برای بهره برداری انتخاباتی و کشیدن ترمز احمدی نژاد و استارت برنامه ریزی شدۀ کنارگذاشتنِ تدریجی او از قدرت بگیرد .
با این اوصاف نزاعِ پدید آمده بین احمدی نژاد و خامنه ای و دنباله هایشان ، جنگی مسخره و درون گروهی است و به هیچ وجه به من و امثالِ من که معتقدیم این حکومت و قوانینِ آن کلاً ظرفیتِ اصلاحات ندارد ربطی پیدا نمی کند و تنها ما باید منتظر فرصت و نظاره گری هوشیار در این میان باشیم تا در این شرایط ، به دور از طرفین دعوا بتوانیم به بهترین شکل اعتراضات خود را سازماندهی نمائیم .
 

۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

همه با هم برای انتخاباتِ مجلس آماده شویم!

همه با هم برای انتخاباتِ مجلس آماده شویم!
 با توجه به فضای حاکم و سکوتی جهنمی که در آستانۀ روز کارگر بر ما مستولی شده است ، پیشنهاد می کنم از آنجا که تغییر! باید تدریجی ، عمقی و با گذشتِ حداکثر مدت زمان ممکن انجام شود و با این اوصاف تغییراتِ مدنظر فقط از طریق شرکت در انتخاباتِ مجلس و حضورِ حداکثری برای انتخابِ نمایندگانی همسو با خواستۀ مردم و در چهاچوبِ قانونِ اساسی قابل اجراست ، همه با هم از حالا به انتخاباتِ مجلس فکر کنیم و برای آگاهی و مشارکت مردم به تبلیغ کاندیداهائی که گمان می رود تائید صلاحیت شوند پرداخته تا در آخر هم حکومت اعلام کند که همۀ رای دهندگان در انتخابات رایشان نشانۀ تائید رژیم بطورِ تمام و کمال است .
کار سختی نیست فقط باید یک کم واقع بین! باشیم و شرایط را دَرک کرده و اتفاقاتِ گذشته را به دَرَک بفرستیم .

لزوم دادنِ آگاهی بیشتر از پیش برایم روشن شد

لزوم دادنِ آگاهی بیشتر از پیش برایم روشن شد
اتفاقی دیشب برایم افتاد که بیشتر از پیش بر لزومِ دادنِ آگاهی به مردم پی بردم ، شب گذشته خاله ام با خانواده شان منزل ما بودند ، شوهر خاله ام هم بود راستش من چون زیاد ازش خوشم نمیاد عموماً سعی می کنم زیاد با هم روبرو نشویم ولی دیشب انگار همه چیز دست به دست هم داده بود تا مطلبی را دوباره به من ثابت کند.
شوهر خالۀ من لیسانسیۀ جامعه شناسی است و نزدیک به شصت سال سن دارد ، کارمندی ساده بود و 15 ، 16 سال پیش در حین کار درس خواند و لیسانس گرفت ، ذاتاً آدمِ بدی نیست ولی خیلی از حکومت دفاع های بیجا می کند و بیشترین علت آن هم اینست که خود و خانوادۀ پدری اش بسیار مذهبی آنهم از نوعِ چشم و گوش بستۀ آن هستند.
خلاصه دیشب هرچه مادرم خواست جو را طوری اداره کند که حرف به مسائل سیاسی نکشد ، بالاخره صحبت به قبض های گاز کشید ، من در ابتدا به اسرار خانواده ساکت بودم تا اینکه دفاع های بی جای شوهر خاله ام باعث شد من هم شروع کنم .
شوهر خاله ام گفت : شرایط دنیا اینچنین است و باعث شده همه چیز گران شود
گفتم : همۀ دنیا که ایران نیست ، ما دومین کشور دارندۀ گاز دنیا هستیم و تحت حکومت اسلامی
گفت : به حکومتِ اسلامی چه ربطی دارد؟
گفتم : رهبر حکومت اسلامی اولش گفت : علاوه بر ساختن دنیای شما آخرتتان را هم می سازیم ، آب و برق و رفت و آمد را مجانی می کنیم
گفت : رفت و آمد را گفت ولی آب و برق را کجا گفته؟ اصلاً شاید گفته باشه ولی باید دید لحن و منظورش چی بوده.
گفتم : تو بهشت زهرا ، همونجا که یک چیزی گفت وزیر شعار ذوق کرد ، دست زد بعد یکدفعه الله اکبر گفتن.
گفت : همچین چیزی نیست.
راستش من فکر کردم که می داند و تفره می رود بخاطر همین خیلی با اطمینان گفتم : دیگه دورۀ این حرفا تموم شده ، این حکومت از عصر انفجارِ اطلاعات جونِ سالم به در نمی بره.
خیلی ناراحت شد و گفت : اگر هست نشانم بده تا ببینم.
من هم که آماده همچین حرفی بودم به برادرم گفتم : برو کامپیوتر را روشن.
مادرم که می خواست از این کار جلوگیری کند به برادرم اشاره کرد که نه ، خودم پریدم سریع کامپیوتر را روشن کردم ، مرورگر ، فیلترشکن ، یوتیوب و سرچ اتفاقاً ویدئوی وعده های خمینی که از صدای آمریکا روی یوتیوب بود را دیدم کم حجم و کوتاه است گذاشتم و تا ویدئو داشت لود می شد ، رفتم تو پذیرائی راستش واقعاً تو این فکر بودم که آقا رضا همه چیز رو میدونه و داره لجبازی می کنه و الآنه پوزشو میزنم ، تا وسطای ویدئو که رسید ، یکبار گوش کردم دیدم تیکۀ سخرانی که من می خواهم کامل شده ، رفتم صداش کردم گفتم آقا رضا بفرمائید ، مادرم باز گفت حالا چه کاریه؟ ولی آقا رضا خودش پاشُد اومد و دنبالش هم بچه هاش و خلاصه همه.
ویدئو را گذاشتم ، انتظارم این بود که تا بناگوش قرمز شود ، ولی با تعجب دیدم که وا رفت ، چند لحظه سکوت همه جا را گرفت ، بعد من گفتم : خودشه دیگه.
نگاهی کرد که نشانۀ تائید بود ، بعد گفتم لحنش هم نشان می ده که این وعده ها کفِ اقداماتی است که باید انجام می دادند ، نه؟
گفت : آره
بعد مادرم اومد رفع و رجوع کنه گفت : خوب هدفش این بوده ولی نتونسته.
خواهرم گفت : یعنی فقط نیت مهمه بقیه اش هیچ.
دیگر چیزی نگفتم و او هم چیزی نگفت و همگی رفتیم و با دیدنِ حالش راستش خودم بیشتر از همه سعی کردم حرف را عوض کنم.
با دیدنِ صحنه دلم برایش سوخت و فهمیدم که واقعاً نمی دانسته ، و بیشتر برای خودم متاسف شدم که در جامعه ای زندگی می کنم که کسی مثل آقا رضا با لیسانس جامعه شناسی با گرایش پژوهشگری بخاطر جوی که رژیم حاکم کرده آنقدر از حقایق دور است ، هنوز کسانی هستند که نمی دانند حقشان چیست و بیشتر از پیش برایم روشن شد که بهترین و موثرترین کار برای من و امثالِ من دادنِ آگاهی به مردم است.


۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

حرکت پاندولیِ مصلحی از منظری دیگر

حرکت پاندولیِ مصلحی از منظری دیگر
 همگان به علاقۀ بسیار زیادِ احمدی نژاد به رحیم مشائی کاملاً واقفیم ، برای چرائی و علت آن تاکنون دلایل زیادی گفته شده ولی ما اینجا کاری به دلایلش نداریم ، حتماً بیاد دارید که در اوج اعتراضات پس از انتخابات ، احمدی نژاد اِژه ای ، صفار و لنکرانی را به علتِ اعتراضشان به معطل گذاشتنِ حکم حکومتی درباره رحیم مشائی یکدفعه برکنار کرد ، ولی شرایط آن زمان طوری بود که برکناریِ آنان 
عکس العملی درخور را از طرف فرقۀ مصباحیه که این افراد بدان نزدیک بودند 
در بر نداشت .
سپس ماجرای سنگالیزاسیونِ متکی به علت اعتراض او به دخالت ها و موازی کاری های مشائی در کار امور خارجه پیش آمد و لاریجانی چون وزیر امور خارجه ، مستقیماً با نظر خامنه ای معرفی می شود ، انتقامِ متکی را از بهبهانی که 

احمدی نژاد به لطفِ کمک های او دکتر شده بود گرفت .
ایندفعه مافیای فرقۀ مصباحیه با بکارگیریِ الفاظ رکیک و توهین به اسفندیار باعث کنار رفتن او شدند ، احمدی نژاد هم برای مقابله به مثل نورِ چشم مصباح در دولت را کله پا کرد ، ولی ایندفعه نه شرایط شرایطِ بعد از انتخابات است و نه مصلحی آن سه نفرِ قبلی ، پس انتظار می رفت مافیای فرقۀ مصباحیه ایندفعه شلوار جناب ا.ن را پرچم نمایند و از این رو با توجه به شرایط حاکم خامنه ای تصمیم گرفت که جلوی این فاجعه را بگیرد .
شاید باورش سخت باشد ، ولی باور کنید کارهای احمدی نژاد همینطوری است و شاهد آنهم وضعیت بسیار عالی کشور! در شرایط کنونیست .


۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

دانشجو رفت بیمارستان ، حیدر مصلحی استعفا داد یا بلعکس

دانشجو رفت بیمارستان ، حیدر مصلحی استعفا داد
یا بلعکس
چون این دو خبر با فاصلۀ کمی با هم اعلام شد ، ما هم با هم آوردیمش ، شاید هم به هم ربط داشته باشند ولی اگر ربط داشته باشند نمی دونیم اول اون رفت بیمارستان بعد این یکی استعفا داد ، یا اول اون یکی استعفا داد بعد این یکی قلبش گرفت ، ولی گذشته از همۀ این حرفا ما که کاری ازمون بر نمیاد ، فقط میگیم ما منتظر بعدیاش هستیم ، شاید زمونه کاری که ما باید بکنیم را از طرف ما بکنه!
بعدش ابقا شد ( عجب خر تو الاغیه!)

هفت صبح فریبمان ندهند!

هفت صبح فریبمان ندهند!
انتشار خبر به راه افتادن روزنامه‌ای جدید به مدیریت اسفندیار رحیم‌مشایی، رئیس دفتر و یار نزدیک رئیس دولت دهم و پیوستن تعدادی از روزنامه‌نگارانی که سابقه همکاری با رسانه‌های اصلاح‌طلب را دارند، بحث‌هایی را میان روزنامه‌نگاران ایجاد کرده است .
البته در ابتدا باید بگویم که انتشار روزنامه و بالارفتن عناوین و تعداد روزنامه ها در هر جامعه ای فی نفسه امری خوب و مبارک است ، از سوی دیگر هرکس اختیار انتخاب شغل و همکاری با هرکسی را باید داشته باشد .
ولی مساله اینست که مواضع آقای اسفندیار رحیم مشائی از ابتدای دولت نهم تاکنون بسیار بحث برانگیز بوده ، این تئوریسین "نئوحجتیه" در این مدت سخنانی بیان کرده که حاشیه های بسیاری برای او بوجود آورده و چنان به نظر میرسد که نظر کسانی که عقیده دارند علیرغم انتقادات ، مخالفت ها و توهین هائی که به او می شود ، رحیم مشائی مخصوصاً و از روی عمد چنین سخنان جنجال برانگیز و بقول "خودی" ها دشمن شادکنی را به زبان می آورد کاملاً درست باشد .
ولی چرا مشائی انقدر اصرار بر شنیدن فحش و نفرین و الفاظ زیرنافی دارد؟
پاسخ این سوال به سبقه و عقبه تیم احمدی نژاد برمی گردد ، این گروه دارای چنان عقبه و پایگاهی نیست که بتواند بیشتر از دو دوره  در صحنۀ قدرت مطرح باشد ، از طرف دیگر یقیناً می دانند که رهبری حکومت طبق روالی که تابحال داشته ، در خوش بینانه ترین وضعیت فرصتی بیشتر از دورۀ زمامداری دولت برای بسط قدرت به هیچ دسته و گروهی نداده است و چه بسا به تضعیفِ پیدا و پنهانِ گروه یا حزبی در زمان زمامداری هم اقدام کرده است .
از این رو مشائی با توجه به سمت های گوناگونِ اطلاعاتی و فرهنگی که در سابقه کاری خود داشت از همان ابتدای روی کار آمدنِ دولت احمدی نژاد سعی در جذب بخش خاکستری جامعه داشت و برای همین تمامیِ توان خود را در جهت این مهم بکار بست ، البته اتفاقاتِ پس از انتخابات 88 باعث سخت تر شدنِ کار او و تن دادنش به راه حل هائی مثلِ جذبِ روزنامه نگارانِ اصلاح طلب و غیر همسو با خط فکریِ خود وهم پیاله هایش برای  کسب وجه در اذهان مردم شد ، و اکنون با موج انتفادات و فحاشی هائی که از جانبِ "خودی" ها به جان خریده بهترین فرصت را بدست آورده تا با ترکیبی مردم فریب و با نیت جهت دادن به افکار عمومی جامعه اقدام به تاسیس روزنامه ای با نامِ "هفت صبح" کند و از حالا روشن است که این روزنامه از همۀ حربه ها برای جذب مردم و ایجاد عقبه اجتماعی برای گروه مطلوبش استفاده خواهد کرد ، حتی به قیمت راه افتادن جنگ های زرگری و جنجال هائی که به دادگاه ختم شود .


۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

تا 11 اردیبهشت فقط 15 روز باقی مانده!

تا 11 اردیبهشت فقط 15 روز باقی مانده!
جهت اطلاع و همفکری جهت اقدامی درخور باید خدمتتان عرض کنم که تا 11 اردیبهشت فقط 15 باقیست ، و با توجه به اینکه ظاهراً ما انقدر دیوار بی اعتمادی و ترس در بینمان بلند شده که ، بنده هم فقط قادر به نشستن پشت کامپیوتر و انتظار برای اینکه از جائی برایمان تکلیف روشن کنند هستم ، خواستم بگویم که روز 11 اردیبهشت مناسبتی است که دیگر نیاز به اعلام و درخواست راهپیمائی از طرفِ جائی ندارد و برای همه مشخص است که در این روز تجمعاتی برای بزرگداشت کارگران و درخواست مطالبات آنها برگذار می شود ، تعیین مسیر و ساعت راهپیمائی که ظاهراً از عهدۀ ما خارج است ، پس حداقل شعارهائی را هماهنگ کنیم که قبل از رسیدن این روز بر در و دیوار اینترنت و شهر و اسکناس بنویسیم و اگر توانستیم در این روز بر زبان بیاوریم! باشد که حداقل تمرینی برای اعلام تاریخ بعدی که برایمان تعیین می شود کرده باشیم.
تک تک ما که در حال حاضر از نعمت زندانی نبودن برخورداریم ، اگر طعم بازداشت را چشیده ایم که لحظه ای آن موقعیت را بیاد آوریم و اگر هم به لطف خدا تا بحال گذرمان به اینجا ها نیفتاده خود را جای زندانیان و خانواده هایشان قرار دهیم و به هیچ وجه اجازه راه یافتن این فکر خطا را به ذهن خود ندهیم که حضورمان فایده ای ندارد ، حضور ما بسیار موثر است و نمونه بارز آن سخنان «سعیدی» است ، سعیدی این سخنان را برای من و تو نگفته برای به اصطلاح «خودی» هائی گفته که ترس از ریزششان باعث گفتن چنین سخنانی شده و این ریزش بوجود آمده، حاصل حضور یکایک ماست.

۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

سلامی برای دل خودم

سلامی برای دل خودم
راستش امروز خیلی بیشتر از مواقع دیگر جای خالی شما را حس کردم ، دلم بیشتر از پیش گرفت و برای دل خودم هم که شده خواستم سلامی کرده باشم ، چون می دانم شما از همان روز اول که وارد این عرصۀ پر مخاطره شدید ، فکر این روزها را می کردید و آمادگی خود را برای رویاروئی با هر پیشامدی تا آخر راه اعلام کردید ، از سر تکلیف آمدید ، برای من خیلی فرق نمی کند که در قبال چه چیز احساس تکلیف کردید فقط این را می دانم که این احساس تکلیف شما باعث شد که بعد از مدت های زیادی ایرانیان در سراسر دنیا یکدل و یکصدا شوند و این دستاورد بسیار بزرگی است .
کاری که شما کردید کار کوچکی نبود ، در طی سالها یکصدائی و همدلی مردم ایران کم کم می رفت تا تبدیل به یک رویای دست نیافتنی شود ، ولی شما آمدید و به مردم این حقیقت را باوراندید که می شود با تمام اختلاف سلیقه ها حول یک چیز به اتفاق نظر رسید ، همۀ عقاید و هر کس با هر باوری فقط به واسطۀ ایرانی بودنش عضوی از این جنبش شد و تمام هدف خود را در ابتدا سربلندی ایران و ایرانی قرار داد و اصلاح طلب ، طرفدار پادشاهی ، سکولار ، جمهوریخواه و در مجموع تمامی طیف ها و گروه های سیاسی و اجتماعی راه رسیدن به این سربلندی که شایستۀ فرد فردِ ایرانیان است را در آزادیِ  ابراز نظر و عقیده یافتند و این نقطۀ عطفی در تاریخ معاصر ایران شد .
همۀ ما و حتی حاکمان می دانیم که شما برای نجات نظام و حکومتی که برایش رنج ها کشیده بودید و مانند فرزند خود آنرا دوست می داشتید وارد صحنه شدید ، ولی از آنجاکه در این مدت در عمل ثابت کردید که واقعیات را مد نظر دارید ، برای من و خیلی های دیگر روشن است که شما هم فهمیده اید که دیگر چیزی برای دفاع از این حکومت باقی نمانده است ، شما هشدار دادید ، عاقبتِ بد کارهایشان را گوشزد کردید ولی گوش شنوائی نبود چون کسانی که دچار حس تصاحب تمامیت قدرت هستند به چیزی جز قدرت فکر نمی کنند و گویا کور و کر می شوند و آنقدر حقایق را نمی بینند و صدا ها را نمی شنوند تا موقع رفتنشان برسد و آن روز بسیار نزدیک است .
این روزها سکوتی غریب در جامعه و در بین مردم موج می زند ، همه منتظر هستیم، منتظر چه چیز یا چه کسی نمی دانم فقط این را می دانم که انتظار ما انتظار کمک یا یاری از بیرون نیست ، دیگر همه باور داریم که سرنوشتمان به دست خودمان رقم خورده و باید بدست خودمان تغییر کند ، همه می دانیم که شایسته زندگی بهتری از زندگی امروزمان هستیم ، در یافته ایم که باید همدیگر را نقد کنیم ، تحمل کنیم ، در کنار هم زندگی کنیم و در قبال منافع ملی بسیار حساس باشیم ، آموخته ایم که باید بر حاکمان نظارت باشد و این نظارت میسر نمی شود مگر در رقابت  در عرصۀ اجتماع برای جذب رای مردم ، عملکرد و پاسخگوئی در قبال اعمال در مقابل ملت و هیچوقت دیگر کسی را بالاتر از همه چیز و سایۀ خدا نمی خواهیم و نمی دانیم تا نشود بر او نظارت کرد  ، تصمیماتش را نقد کرد و یا حتی نپذیرفت ، فهمیده ایم که هر انسان فقط به واسطۀ انسان بودنش ارزشمند است و این تنها راهی است با آن می شود برای هر ایرانی برای ایرانی بودنش ارزش قائل شد و با این اوصاف این سکوت ، سکوتِ قبل از توفان است .

۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

یازده میلیارد دلار می شود .......

یازده میلیارد دلار می شود .......
در هفتۀ آخر سال 89 خبری مبنی بر عدم واریزِ(مفقود شدنِ) یازده میلیارد دلار از پول فروش نفت در این سال توسط نهادهای حکومتی منتشر شد .
به نظرم به علت موقع انتشار خبر و مواردی که ما متاسفانه دچار آن هستیم که قبلاً درباره اش نوشته ام ، کمتر به این موضوع با اهمیت توجه شده است .
حالا به یادِ دوران مدرسه جهت یادآوری خیلی ساده می خواهم توضیح بدهم که 11,000,000,000دلار معادل چقدر است .
   11,000,000,00000X    دلار مبلغ مفقود شده از فروش نفت
   11,0000000000000:0    تومان قیمت هر دلار                 
80,000,00008    نفر جمعیت ایران                     
_____________                                          
1,500,00000    تومان تقریباً سهم هر ایرانی        

حالا در نظر بگیرید دولتِ متخلف ، مدعیِ مبارزه با مفاسد اقتصادی  و حکومت ، حکومتی مذهبیست که ادعا می کند پایبند به موازین دینیست !
برای احقاق حقوقمان هوشیار تر باشیم 
 

۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

حذف صفر از پول فریبی برای تغییر ارز پایه از دلار به یوآن

حذف صفر از پول فریبی برای تغییر ارز پایه 
از دلار به یوآن
مقام های اقتصادی جمهوری اسلامی ايران اعلام کرده اند که حذف چهار صفر از پول ملی کشور قطعی شده است و هر ريال معادل يک دلار خواهد شد .
شمس الدين حسينی، وزير امور اقتصاد و دارايی ايران گفت : از پول ملی در کارگروه طرح تحول اقتصادی اصلاح می شود و تصميم حذف سه يا چهار سفر از پول ملی با بانک مرکزی است.
محمود بهمنی، رييس بانک مرکزی جمهوری اسلامی گفت :  اين برنامه در يک دوره زمانی يک يا دو ساله انجام می شود و پول جديد به تدريج به جامعه تزريق شده تا بعد از آشنايی مردم با آن، به طور کلی پول جديد جايگزين شود .
برخی از گزارش ها حاکی است که طرح حذف صفر از پول ملی ايران در سال ۱۳۹۰ آغاز می شود .
محمود بهمنی گفته است که بر اساس طرح حذف صفرها، يک ريال (برابر با ۱۰ هزار ريال کنونی) از نظر ارزشی با يک دلار برابر می شود و هر يک ريال برابر با ۱۰۰ دينار خواهد بود .همچنین محمود بهمنی گفته است که اين اقدام سبب کاهش تورم خواهد شد .
بیش از 70 کشور تا بحال اقدام به حذف صفر از پول ملی خود کرده اند ، بعد از جنگ جهانی دوم آلمان اولین کشوری بود که صفر را از مارک حذف کرد ، حتی برخی کشور ها مثل آرژانتين ، يوگسلاوی و برزيل چند بار اینکار را انجام 
داده اند.
ولی آیا حذف صفر از پول به تنهائی موجب افزایش قدرت پول و در نتیجه کاهش تورم می شود؟
برای روشنتر شدن سوالم مثالی می زنم : فرض کنید که شما سوار وسیلۀ نقلیه ای هستید که در ساعت 60.000 متر را می پیماید ، واضح است که این وسیله مسافت 120.000 متر را در دوساعت می پیماید ، حال اگر بیائیم و نوشته کیلومتر شمار این وسیله را بر حسب کیلومتر تقسیم بندی کنیم ، آیا با درج  60 کبلومتر به جای 60.000 متر بر روی صفحۀ کیلومتر شمار مدتِ پیمایش مسیر 120.000 متری کمتر از دو ساعت می شود؟
پس برای اینکه این مسافت در مدت کمتری طی شود باید سرعت وسیله نقلیه افزایش یابد و ربطی به تغییر واحد شمارش ندارد ، در صورتی اینکار معقول است که سرعت وسیلۀ ما به 1.000.000 متر در ساعت برسد و بعد از آن برای تسهیل در امر ثبت و شمارش مسافت واحد را طوری تغییر دهیم که شامل تعداد اعداد کمتری شود .
از مثال بالا نتیجه می گیریم که راه حل اساسی برای افزایش سرعت وسیله نقلیه تقویت موتور آنست ، و بالطبع برای تقویت پول ملی هم باید موتور اقتصاد که تولید است تقویت شود و سپس با افزایش مبادلات تقاضا برای پول ملی افزایش یافته و ارزش آن بالا رود .
ولی چرا دولت می خواهد دست به چنین اقدامی بزند؟
در ماه های اخیر با تنگتر شدن حلقۀ تحریم های سازمان ملل و تحریم های یکجانبه از طرف کشور ها بر ضد جمهوری اسلامی و تحریم هرچه بیشتر موسسات پولی و مالی ایران از طرف آمریکا و اتحادیه اروپا و بسته شدن آخرین روزنه هائی که حکومت برای دور زدن تحریم ها بکار می بست ( از جمله آخرین مورد آن که بموجب دستور مستقیم صدراعظم آلمان انتقال پول از بانک آلمانی به بانک ایرانی لغوشد) تنها راه باقی مانده برای حکومت جهتِ دریافت پول مبادلات بین المللی کشور چین است ، هماکنون نیز بانک های چینی چندین میلیارد دلار ارز حاصل از صادرات نفت ایران را در اختیار دارند .
چین که بهترین فرصت را برای بهره برداری از اقتصاد ایرن یافته است به دولت پیشنهاد داده که برای وصول مطالبات خود بجای دریافت دلار و یورو ، یوان چین دریافت کند ، چون با توجه به تحریم ها درصد زیادی از طلب ایران نزد بانک های چینی صرف خرید از همان کشور می شود .
هر یوان چین هماکنون 160 تومان ( 1600 ریال ) قیمت دارد ، حالا با فرض تغییر نکردن قیمت با حذف چهار صفر و معادل شدن هر ریال با 100 دینار ، قیمت یوان در حال حاضر می شود 16 دینار آن موقع ، از طرفی رشد اقتصادی بالای چین و فشار جامعه جهانی برای واقعی کردن ارزش یوان به چین بعلاوۀ  افزایش تقاضا برای یوان چین در ایران ، ارزش ریال در مقابل یوان چین را کاهش می دهد ، ولی بعلت تغییر واحد پول این کاهشِ ارزش ، کمتر به چشم آمده و حساسیت کمتری را بر می انگیزد و در نتیجه ما بیشترین هزینه را از منابع ملی برای قوت گرفتن یوان چین بطور نامحسوس پرداخت خواهیم کرد .  

متاسفانه همیشه به همین سادگی  فریب خورده ایم


۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه

حداد از ترس اینکه نگن لال از دنیا رفت ، خرابکاری کرد به کفن


حداد از ترسِ اینکه نَگن لال از دنیا رفت ، 
خرابکاری کرد به کفن
برای دیدنِ عکس با سایز اصلی روی عکس کلیک کنید
جناب حداد عادل ، تو که اصلاً نباید از عادل بودنت حرفی زد ولی به خاطر حدادی که توی فامیلیت اومده حداقل یک کم نون بازوتو بخور و سعی کن همینجوری عزیز باشی .
قبل از انقلاب که پادو و كيف بَر مسئول دفترِ فرح پهلوي بودی ، برای تولد رضا پهلوی ( ولیعهد ) هم که هرسال محله رو خانوادگی چراغونی می کردین و جشن 
می گرفتین ، بعد که انقلاب شد یکدفعه انقلابی شدی و شد حکایتِ
تاقاری بشکند ماستی بریزد  
جهان گردد بکامِ کاسه لیسان
آخه مرد ناحسابی یا نامردِ حسابی کجا خانم ندا آقا سلطان جعلی بوده ، چرا حرفِ مفت میزنی قُ...دنگ ، روز روشن دختر مردم را با تیر زدند و کشتند همه هم فیلمشو دیدن ، رسانۀ ضرغامی هم که پسرت به لطف خواهرش دستش اونجا بنده ، نتونست اصل قضیه رو کتمان کنه و یه چیزی به اسم مستند برای تبرعۀ قاتلین ندا نشون داد ، اصلاً میدونی چیه باید ریشۀ فرهنگستان ادبی که تو توش باشی رو از جا در آورد ، انقدر بی ادبی که برای سوبسید و کامپیوتر ورداشتی دوتا اسمی گذاشتی که جنتی هم همش قاطی می کنه ، لیاقتت همون برنامه ها بود که توش دستت مینداختند و هی می گفتند بجای واژۀ بیگانه و نامانوسِ فلان بگید ..... اصلاً نمی دونم از شما ها با سوادتر برای فرهنگ وادب که هیچ کدومشو ندارید نیست ، اون یارو چهل گیس ( کلهر ) که مشاور بود اگه یادت باشه حرفای زیادی زده بود و ورداشته بود اسمو معنی کرده بود ، واقعاً از همه بیشتر واسه خودم متاسفم .
ولی از اونجا که هَمَتون به هرچی احمقه یه سور زدین ، تو هم که خودت با تمامِ ادعائی که داری سورِ 9 تائی هستی ، گفتنِ جعلی بودنِ خانم ندا آقا سلطان ، دستتون رو تو قضیۀ خانم ترانه موسوی که وردستِ دامادِ ناگرامِت از تو خیابون دزدیدن و ......بعدش شما ها پُرروپُررو گفتید همچین کسی جعلیه رو هم رو کرد و همه حالیشون شد که شماها چون خودتون همه چیزتون جعلیه ، همه چیزو می گین جعلیه و بقول معروف که میگن مرده گوزید که نگن لال از دنیا رفت ، ایندفعه تو گول گوز و خوردی و ریدی به کفن، خیر سر همۀ اونائی که می دونی .

۱۳۹۰ فروردین ۲۰, شنبه

بنویسید مشایی رفت بخوانید مشایی به پشت صحنه رفت


بنویسید مشایی رفت بخوانید مشایی به پشت صحنه رفت
واقعاً چه شده است که بعد از یکسال و نیم رئیس دولت دهم به کنار گذاشتن اسفندیار رحیم مشایی رضایت داد و یار گرمابه و گلستان خود را که در نهان و آشکار از او بعنوان فردی متعهد و استکبارستیز و ولایتمدار یاد می کرد را از سرپرستی نهاد ریاست جمهوری کنار گذاشت .
البته گذاشتن چهره هائی بر مسند کار و هدایت و فرمانبرداری آن شخص از افراد پشت پرده در دولت مهرورز کاری بی سابقه نیست ، پس از حکم حکومتی برای کنار گذاشتن مشایی از معاون اولی رئیس جمهور ناگهان چهره ای به جمع تیم احمدی نژاد پیوست که در انتخابات گذشته حامی کاندیداهای دیگر بود ، ولی رحیمی از آنجاکه متهم اصلی پرونده خیابان فاطمی که علاوه بر اختلاس مبالغ کلان در بیمه اقدام به قتل  افرادی نیز کرده بودند است ، فردی ایده آل برای بازی نقش معاون اولی رئیس جمهور و انجام کارهای دیکته شده از طرف مشایی و در قبال آن فرار از دادگاه با حمایت دولت بود .
حمید بقائی که ریاستش بر سازمان ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي ، بعنوان چهره در صحنه بود و در اصل تمامی تصمیمات از طرف مشایی به او ابلاغ می شد ، بعد از نشان دادنِ وفاداری و خوش خدمتی اش در طول ریاست سازمان میراث فرهنگی ، استعداد خود را برای ایفای نقش های مهمتر به اثبات رساند و همزمان معاون امور اجرايي رييس جمهور و سرپرست نهاد رياست جمهوري شد .
نگاهی به مطالب سایت های همسو با جریان اصولگرا در چند روز گذشته و مطالب مرتبط دیگر شاید بهتر علت اینکار توسط احمدی نژاد را روشن کند :
17 فروردین سایت آزادی نیوز :
داوود احمدی نژاد به یک دعانویس متوسل شد
19 فروردین سایت جهان نیوز:
رئیس جمهور می توانست دستور رهبری درباره مشایی را اجرا نکند
19 فروردین سایت دولت یار :
تولید بولتن های تخریبی علیه احمدی نژاد و مشایی ، روزانه شد
20 فروردین سایت فارس نیوز :
نگذاريم تملق‌گويان احمدي‌نژاد را از ما بگيرند
از طرفی اسفندیار رحیم مشایی بعنوان نزدیکترین و تاثیرگذارترین فرد بر روی احمدی نژاد ، نزدیکترین اقوام نسبی همسر اوّلش مقیم کمپ اشرف در عراق هستند و رضا گلپور هم چندی پیش اتهاماتی به وی وارد کرد که از طرف او بی پاسخ ماند.
با توجه به موارد فوق و نزدیکی انتخابات مجلس ، به پشت پرده بردنِ مشایی برای خواباندن انتقادات و هموار کردن راه برای تصاحب کرسی های مجلس  از طرف تیم احمدی نژاد کاری دور از انتظار نبود و بعلاوه صحت نوشته یکی از خوانندگان سایت عماریون درباره مشایی و نقشه او برای جذب آراء جریانی خاص بواسطه علی اکبر صالحی بیشتر از پیش نمایان می شود .

۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه

در سال خرگوش دچار خواب خرگوشی نشویم!


در سال خرگوش دچار خواب خرگوشی نشویم!

چنان در سال جدید حرکت آزادیخواهی ملّت ایران دچار رکود و جمود شده که رسانه های حکومتی شروع به بیان و تحلیل در موردِ علل عدم موفقیت این جنبش کرده اند ، با وجود آگاهی از وظیفۀ ایجاد ناامیدی و تفرقه که این به اصطلاح رسانه ها به عهده دارند ، این سوال در ذهن هر کسی پدید می آید :
چه اتفاقی افتاده که بوق های حکومتی به جای توصیه به مخاطبین خویش برای مقابله و داشتنِ بصیرت به معنی چشم بستن بر حقایق در مقابل خیزش مردم ، دیگر نشسته اند و از ناکامی حرکت مردم می گویند؟
با توجه به اتفاقات ماه های آخر سال 89 و عدم شکل گیری تظاهراتی چشم گیر 

در پی دعوت به حضور خیابانی ، که ناشی از جو امنیتی و سرکوب و زندانی کردن مخالفان در 20 ماه گذشته بود و جو کنونی در فضای مجازی که کاربران با هر طرز فکر و عقیده ای به جانِ هم افتاده و به افشاگری در مورد یکدیگر و دفاع از جریان مورد علاقۀ خود مشغولند ، چنین تبلیغاتی از طرف رژیم برای تمام شده نشان دادنِ حرکت مردم دور از انتظار نیست .
متاسفانه در فضای مجازی چنان طرفداران و مخالفانِ جریاناتِ ضد حکومتی در حال تبلیغ و افشاگری له و علیه گروه مورد علاقه یا مخالف خود هستند که گوئی کار رژیم یکسره شده و دولتِ موقتِ مستقر ، تاریخی را برای برگذاری انتخابات آزاد در مورد حکومت آینده ایران تعیین کرده است و فرصت برای رقابت های انتخاباتی آنقدر کم است که باید تمام قوا را در این راستا بکار بست .
حقیقت را باید بپذیریم که با هم بَد بودن را هم نمی دانیم چه برسد به همبستگی و این تقصیر ما نیست بخاطر چندین دهه زندگی زیر فشار حکومت های مستبد و تو سری خوردن از دیکتاتورهای مختلف به چنین دردی دچار شده ایم . ولی بالاخره آخرش که چی تا کی باید هموطنانمان زیر فشار باشند ، یکی خودش را در فلان جای دنیا به آتش بکشد و ما بگوئیم که او خارج نشین بوده !
کی و کجا می خواهیم در عمل به این باور برسیم که هر ایرانی فقط چون ایرانی است باید در ایرانی آزاد زندگی کند؟
این امر محقق نمی شود مگر اینکه حول محور جدائی دین از حکومت و برگذاری انتخاباتی آزاد جمع شویم .
بنده به شخصه نه مجاهدم ، نه اعتقادی به سوسیالیسم دارم ، نه سلطنت طلبم ، 

نه مذهبی و نه اصلاح طلب ، ولی به اندازه فهم خود این موضوع را از عمق جان درک کرده ام که برای داشتن زندگی خوبی در کشوری که پتانسیل و استعداد نمونه بودن در جهان را دارد باید نهاد دین از حکومت جدا شود و مردم خود سرنوشت خود را به دست بگیرند ، که اگر چنین شود برای دین هم خیلی بهتر است .
در اینجا سوالی از مذهبی ها دارم : شما فکر می کنید این سوالات و بعضاً توهین هائی که بطور گسترده به نهاد دین در فضای مجازی می شود ، بخاطر چیست؟
دلیل اصلی انتشار روز افزون این مطالب در جاهای مختلف وجود حکومتی دینی 

و تمامیت خواه در ایران است ، وقتی هموطنی خود سوزی یک ایرانی در کشوری غریب برای گرفتن پناهندگی را می بیند از روی خشم و برای خالی کردن لج خود 
که دین را عامل این فجایع می داند کاری جز توهین به دین نمی یابد.
ولی اگر دین که مساله ای شخصی است در مسائل حکومتی دخالتی نداشته باشد ، دیگر کسیکه اعتقاد و التزامی به دین ندارد مجبور به ترک وطن و خودسوزی 
نمی شود و دین هم حرمتش نگه داشته می شود .
دقیقاً بلائی که به اسم دین در قرون وسطا سر کشورهای اروپائی آورند ، امروز کسانی در قرن بیست ویکم بر سر ما آورده اند.
سوال دیگری برای بیان لزوم جدائی دین از حکومت دارم : مگر غیر ازاینست که  تمام ادیان و مذاهب پیروان خود را به راستگوئی و ظلم نکردن به یکدیگر توصیه کرده اند؟
حال شما عملکرد این حکومت به نام دین را بدون تعصب بررسی کنید ، دروغ ها و ظلم هائی که در این حکومت شده اگر نگوئیم بیشتر ولی درحد حکومت های دیگر است ، در صورتیکه از حکومت دینی انتظار می رود ، کمترین تعداد از اینگونه مسایل را داشته باشد .
هموطن با هر طرز فکر و گرایش سیاسی و عقیدتی و در هرجای این کرۀ خاکی که هستی ، حول محور جدائی دین از دولت و انتخابات آزاد گرد هم بیائیم تا به زندگی بهتری برسیم ، مطمئن باش کسی که می گوید می خواهد دنیا و آخرت تو را باهم بسازد دروغگوست و نه تنها دنیای تو را خراب می کند ، آخرتت را هم به باد 
می دهد .
بعد از کنار زدن این بختک شوم ، عقاید ، نظرات ، برنامه ها ، پیشینه و 

دلایلِ خود را بطور کامل به مردم ارائه دهیم و در عمل به مردم اعتماد کنیم ، هرچه آنها خواستند مستقر شود و این رقابت ها را برای بعد از این حکومت و در جهت آبادی کشورمان بگذاریم .
باید بدانیم که از امروز باید خود را برای اولین فرصت آماده کنیم ، در حال حاضر که به هر دلیل امکان حضور خیابانی نداریم ، به کارهای مبارزاتی دیگر بپردازیم 

تا وقتی فرصت فراهم شد ، به علت کمبود وقت و محدودیت هائی که برایمان ایجاد 
می کنند  حسرت این روزها را نخوریم .در ساده ترین شکل می توانیم در مورد تعیین روزی برای فراخوانِ عمومی برای حضور خیابانی بحث کنیم و به توافق برسیم ، به شما اطمینان می دهم اینکار اگر از دست دیگران برآمده ، ما هم می توانیم از پائین به بالا برای حضور خیابانی برنامه ریزی کنیم  ایمان داشته باشید،
که اگر اینگونه نشود و وقت گرانبها را هدر دهیم تعبیری بهتر از این برای آن 

نمی توان گفت : 

در سال خرگوش دچار خواب خرگوشی شدیم!

۱۳۹۰ فروردین ۱۶, سه‌شنبه

فراموشیمان را چه کنیم؟


فراموشیمان را چه کنیم؟


واقعاً چقدر ملت فراموشکاری هستیم ، اصلاً حافظۀ خوبی نداریم این مساله مربوط به دیروز و امروز نیست حقیقتیست که مثل بیماری علاج ناپذیر همیشه همراه ما بوده و هست و امیدوارم بالاخره روزی درمانش کنیم . 
بعد از مدتی مبارزه پر شور و امید اشغالگران کشورمان که ما را خیلی بهتر از خودمان می شناسند با فرسایشی کردن مبارزه و گرفتن ضرب آن ، با قتل ، زندان ، تجاوز ، شکنجه ، دروغ و تفرقه ، بار دیگر باعث شدند تا بیماری مزمن و درمان نشده ما دوباره عود کند و دچار نسیان شویم ، بعد از مدتی که کاملاً مساله از حافظه مان پاک شد ، آنها خودشان قضیه را طوریکه می خواهند برایمان دوباره تداعی کرده  و چنین القا می کنند که شما نتوانستید ، نمی توانید و نخواهید توانست . 
ولی از آنجا که خصلت تمامیت خواهی ، زیاده طلبی و آقا بالاسری  در بطنِ این بلای خانمان سوز افتاده به دامان ماست ، بدون شک باز فشار به جائی می رسد که بطور ناخودآگاه و یا خودآگاه صدایمان در می آید و دوباره همین دور باطل .
برای حرفهایم دلایلی دارم که دوست دارم شما هم بدانید مثلاً:
- چهل وچهارهزار وپانصد تومان ماهانه برای حذف سوبسیدها گرفتیم و یادمان رفت که نهادهای داخل حکومت اعلام کرده اند که شصت هزار میلیارد تومان 
(60.000.000.000.000تومان) پول نفتمان معلوم نیست کجاست ( اگر در حال حاضر جمعیت ایران را 80.000.000 نفر فرض کنیم می شود نفری 750.000 تومان ، سهم هر ایرانی ).
- بنزین چهارصد تومنی اعلام شد یادمان رفت که نمی شود قیمت بنزین جهانی شود ولی مجبور به خرید خودروی پر مصرف و گران داخلی باشیم ، کیفیت بنزین به کنار!
- به مسافرت رفتیم چنان محو مناظر جاده ها شدیم که یادمان رفت وزارت راه با بودجه ای که برابر با بودجه ده سال در دوره های گذشته است پس چکار کرده؟
- در تعطیلات نوروز برای معلمانمان که قشر پیشرو و آگاه جامعه هستند ، مدارسی را در شهرستان ها به نام پایگاه اسکان نوروزی قرارداده و کلاسی را خالی کردند و در اختیارشان گذاشتند و دیگر یادشان رفت که حق و حقوقشان را نمی دهند و شان معلم بالاتر از اینست که در کلاس خالی اسکانش دهند.
- "اخراجی های 3" که لُمپنیسم  را ترویج میکرد تحریم کردیم ولی یادمان رفت که آقا بالاسرهایمان اصلی ترین لُمپن ها هستند و تا اینها سر کار هستند وضع همین است .
- "جدائی نادر از سیمین" اثر ارزندۀ اصغر فرهادی را حمایت و تبلیغ کردیم ، که باید می کردیم ولی یادمان رفت جعفر پناهی به ناحق بیست سال از ساختن فیلم محروم شده.
- فیلم"محموله" را تماشا کردیم ولی یادمان نیامد که سال 57 مارا هم به امید رسیدن به سرزمین آرزوهایمان خواب کردند و به اینجا آوردند ، "تلقین" را دیدیم ولی به این موضوع فکر نکردیم که کاشتن فکر یاس و ناتوانی در ذهن ما اصلی ترین کار رژیم است ، "القا" را دیدیم آرزو کردیم که کاش ما هم القاگر بودیم و حقیقت را به مردم القا می کردیم یا صدائی بلند داشتیم که فریادمان گوش فلک را کر میکرد ولی یادمان نبود که بیشترین نیاز ما آینده نگریست  ، "سه روز بعد"هم اصلاً باعث نشد به یادِ نسرین ستوده و آزادی او باشیم .
- لهجه های شیرین مازندرانی بازیگران سریال "پایتخت" باعث نشد که به یاد زندانیان مازندرانی که کم هم نیستند بیافتیم ، چنان سرگرم داستان مرگ پدر خانوادۀ بازرگانی در سریال "راه در رو" بودیم که نفهمیدیم چرا مراسم پدر همرزمی که خود را همراه و نه رهبر مردم می داند و بیشتر از 50 روز است که در بند است چه شد؟ "موج و سخره" را دیدیم بجای اینکه یادمان بیاید که ما موج بودیم که آسودگیمان عدمِمان بود ، دلمان را به دیالوگ های به اصطلاح اعتراضی سریال خوش کردیم ، "کلاه قرمزی" را می دیدیم ولی چنان سرمان گرم شد که یادمان رفت دستی به سرمان بکشیم و ببینیم چه کلاه گشاد و مضحکی بر سرمان گذاشته اند .
- برنامه "راز" را که دیدیم جای اینکه یاد محمد نوری زاد باشیم که اگر او بود و می خواست طالب زاده مجالی برای مطرح شدن نداشت ، کلی کِیف کردیم که حاتمی کیا گفت نظام اصلاحات می خواهد و باز متاسفانه فراموش کردیم که این نظام اصلاح ناپذیر است .
- خلاصه رسانه میلی چنان سرگرممان کرد که نه تنها خیانت هایش را فراموش کردیم بلکه یادمان رفت که مخابرات سهم سپاه است و پول اس ام اس های ارسالی ما از همراه اول خرج کوبیدن تو سر خودمون می شود و ایرانسل هم مربوط به فعالیت های اقتصادی در آفریقای جنوبی است ، چنان به برنامه ها اس ام اس دادیم که در عرض همین 15 روز به اندازه یکسال آب به آسیاب ماشین سرکوب خودمان ریختیم .
با اینهمه من هنوز امیدوارم و اصلاً اجازه ناامیدی ندارم ولی سوالی کلیدی دارم
فراموشیمان را چه کنیم؟