سلامی برای دل خودم
راستش امروز خیلی بیشتر از مواقع دیگر جای خالی شما را حس کردم ، دلم بیشتر از پیش گرفت و برای دل خودم هم که شده خواستم سلامی کرده باشم ، چون می دانم شما از همان روز اول که وارد این عرصۀ پر مخاطره شدید ، فکر این روزها را می کردید و آمادگی خود را برای رویاروئی با هر پیشامدی تا آخر راه اعلام کردید ، از سر تکلیف آمدید ، برای من خیلی فرق نمی کند که در قبال چه چیز احساس تکلیف کردید فقط این را می دانم که این احساس تکلیف شما باعث شد که بعد از مدت های زیادی ایرانیان در سراسر دنیا یکدل و یکصدا شوند و این دستاورد بسیار بزرگی است .
کاری که شما کردید کار کوچکی نبود ، در طی سالها یکصدائی و همدلی مردم ایران کم کم می رفت تا تبدیل به یک رویای دست نیافتنی شود ، ولی شما آمدید و به مردم این حقیقت را باوراندید که می شود با تمام اختلاف سلیقه ها حول یک چیز به اتفاق نظر رسید ، همۀ عقاید و هر کس با هر باوری فقط به واسطۀ ایرانی بودنش عضوی از این جنبش شد و تمام هدف خود را در ابتدا سربلندی ایران و ایرانی قرار داد و اصلاح طلب ، طرفدار پادشاهی ، سکولار ، جمهوریخواه و در مجموع تمامی طیف ها و گروه های سیاسی و اجتماعی راه رسیدن به این سربلندی که شایستۀ فرد فردِ ایرانیان است را در آزادیِ ابراز نظر و عقیده یافتند و این نقطۀ عطفی در تاریخ معاصر ایران شد .
همۀ ما و حتی حاکمان می دانیم که شما برای نجات نظام و حکومتی که برایش رنج ها کشیده بودید و مانند فرزند خود آنرا دوست می داشتید وارد صحنه شدید ، ولی از آنجاکه در این مدت در عمل ثابت کردید که واقعیات را مد نظر دارید ، برای من و خیلی های دیگر روشن است که شما هم فهمیده اید که دیگر چیزی برای دفاع از این حکومت باقی نمانده است ، شما هشدار دادید ، عاقبتِ بد کارهایشان را گوشزد کردید ولی گوش شنوائی نبود چون کسانی که دچار حس تصاحب تمامیت قدرت هستند به چیزی جز قدرت فکر نمی کنند و گویا کور و کر می شوند و آنقدر حقایق را نمی بینند و صدا ها را نمی شنوند تا موقع رفتنشان برسد و آن روز بسیار نزدیک است .
این روزها سکوتی غریب در جامعه و در بین مردم موج می زند ، همه منتظر هستیم، منتظر چه چیز یا چه کسی نمی دانم فقط این را می دانم که انتظار ما انتظار کمک یا یاری از بیرون نیست ، دیگر همه باور داریم که سرنوشتمان به دست خودمان رقم خورده و باید بدست خودمان تغییر کند ، همه می دانیم که شایسته زندگی بهتری از زندگی امروزمان هستیم ، در یافته ایم که باید همدیگر را نقد کنیم ، تحمل کنیم ، در کنار هم زندگی کنیم و در قبال منافع ملی بسیار حساس باشیم ، آموخته ایم که باید بر حاکمان نظارت باشد و این نظارت میسر نمی شود مگر در رقابت در عرصۀ اجتماع برای جذب رای مردم ، عملکرد و پاسخگوئی در قبال اعمال در مقابل ملت و هیچوقت دیگر کسی را بالاتر از همه چیز و سایۀ خدا نمی خواهیم و نمی دانیم تا نشود بر او نظارت کرد ، تصمیماتش را نقد کرد و یا حتی نپذیرفت ، فهمیده ایم که هر انسان فقط به واسطۀ انسان بودنش ارزشمند است و این تنها راهی است با آن می شود برای هر ایرانی برای ایرانی بودنش ارزش قائل شد و با این اوصاف این سکوت ، سکوتِ قبل از توفان است .
کاری که شما کردید کار کوچکی نبود ، در طی سالها یکصدائی و همدلی مردم ایران کم کم می رفت تا تبدیل به یک رویای دست نیافتنی شود ، ولی شما آمدید و به مردم این حقیقت را باوراندید که می شود با تمام اختلاف سلیقه ها حول یک چیز به اتفاق نظر رسید ، همۀ عقاید و هر کس با هر باوری فقط به واسطۀ ایرانی بودنش عضوی از این جنبش شد و تمام هدف خود را در ابتدا سربلندی ایران و ایرانی قرار داد و اصلاح طلب ، طرفدار پادشاهی ، سکولار ، جمهوریخواه و در مجموع تمامی طیف ها و گروه های سیاسی و اجتماعی راه رسیدن به این سربلندی که شایستۀ فرد فردِ ایرانیان است را در آزادیِ ابراز نظر و عقیده یافتند و این نقطۀ عطفی در تاریخ معاصر ایران شد .
همۀ ما و حتی حاکمان می دانیم که شما برای نجات نظام و حکومتی که برایش رنج ها کشیده بودید و مانند فرزند خود آنرا دوست می داشتید وارد صحنه شدید ، ولی از آنجاکه در این مدت در عمل ثابت کردید که واقعیات را مد نظر دارید ، برای من و خیلی های دیگر روشن است که شما هم فهمیده اید که دیگر چیزی برای دفاع از این حکومت باقی نمانده است ، شما هشدار دادید ، عاقبتِ بد کارهایشان را گوشزد کردید ولی گوش شنوائی نبود چون کسانی که دچار حس تصاحب تمامیت قدرت هستند به چیزی جز قدرت فکر نمی کنند و گویا کور و کر می شوند و آنقدر حقایق را نمی بینند و صدا ها را نمی شنوند تا موقع رفتنشان برسد و آن روز بسیار نزدیک است .
این روزها سکوتی غریب در جامعه و در بین مردم موج می زند ، همه منتظر هستیم، منتظر چه چیز یا چه کسی نمی دانم فقط این را می دانم که انتظار ما انتظار کمک یا یاری از بیرون نیست ، دیگر همه باور داریم که سرنوشتمان به دست خودمان رقم خورده و باید بدست خودمان تغییر کند ، همه می دانیم که شایسته زندگی بهتری از زندگی امروزمان هستیم ، در یافته ایم که باید همدیگر را نقد کنیم ، تحمل کنیم ، در کنار هم زندگی کنیم و در قبال منافع ملی بسیار حساس باشیم ، آموخته ایم که باید بر حاکمان نظارت باشد و این نظارت میسر نمی شود مگر در رقابت در عرصۀ اجتماع برای جذب رای مردم ، عملکرد و پاسخگوئی در قبال اعمال در مقابل ملت و هیچوقت دیگر کسی را بالاتر از همه چیز و سایۀ خدا نمی خواهیم و نمی دانیم تا نشود بر او نظارت کرد ، تصمیماتش را نقد کرد و یا حتی نپذیرفت ، فهمیده ایم که هر انسان فقط به واسطۀ انسان بودنش ارزشمند است و این تنها راهی است با آن می شود برای هر ایرانی برای ایرانی بودنش ارزش قائل شد و با این اوصاف این سکوت ، سکوتِ قبل از توفان است .