درود بر شرف هرکسی که امروز اومده بود
امروز از میدان ولیعصر تا ونک در دو طرف پیاده رو چیزی که خودم دیدم بدون اغراق حدود یکصد و پنجاه تا دویست هزار نفر هموطنانی بودند که برای شرکت در راهپیمائی سکوت آمده بودند.
برای اولین روز بسیار خوب و امیدوار کننده بود، ولی قبل از هر حرفی باید بگم که اینگونه تحرکات فقط با تداوم به نتیجه می رسد؛ تداوم این روش به فرسایش نیرو در حکومت و اضافه شدن افراد بیشتری به مردم منجر می شود.
به طور کلی من چهار گروه را امروز در خیابان ولیعصر دیدم:
اول از همه مردم معترض که با حرکتشان در سکوت فریاد اعتراضشان کاملاً مشهود بود.
دوم نیروهای ارازل و اوباش که سواره و پیاده در مسیر بودند، یک عده لاشخور هم با موتورهای سنگین و ممنوعه عقده های کودکیشان را در خط ویژه اتوبوس خالی می کردند. کسانی که سالها قبل وقتی موتور های سنگین ممنوع شد را به یاد دارند می دانند که موتورسواران چنین موتورهائی چه کسانی بوده و هستند.
سوم نیروهای انتظامی با لباس فرم که فقط جهت حضور به صف بودند و چهرۀ اکثرشان به شما می گفت که شرمنده اند و مامورند و معذور.
چهارم که کمترین تعداد بودند رهگذران خیابانی بودند و با دیدن شلوغی غیر معمول سوال می کردند و عموماً خانم های مسن برایشان توضیح می دادند.
نکته قابل توجه در بین مامورین پوشاندن صورتشان بود و این نشان می دهد که کارهائی نظیر شناسائی آنان توسط مردم اثر خود را گذاشته است ؛ مورد دیگری که برای من جالب بود و نشاندهندۀ هراس مامورین بود، نزدیک پارک ساعی در لندکروزی که کنار خط ویژه پارک بود یکی از آشنایان خود را وسط صندلی عقب نشانده بودند و دو دستش را به دستگیره های بالای پنجره در دو طرف با دستبند بسته بودند، به شکلی که همه حالت شبه صلیب شدۀ او را ببینند.
ایجاد سروصدا توسط ارازل نشانۀ دیگری از ترسشان بود، مانند کسی که در تاریکی از ترس فریاد می زند، خط ویژه را بالا و پائین می کردند و نفس کش می طلبیدند و مردم با نگاه عاقل اندر صفیه خجالتشان می دادند.
ارازل به چند نفر هم گیر دادند ولی بهانه ای برای بردنشان نداشتند؛ خلاصه برای شکستن جو تاکتیک خوبی بود ولی فقط باید ادامه پیدا کند، کسی که طالب آزادیست باید چند روز وقت خود را برای پیاده روی بگذارد تا جو امنیتی برای مردم عادی شود و مامورین و ارازل فرسوده و عصبی شوند و در اینصورت میتوان قدم های بعدی را برداشت.