یکی هست که بگه چه خبره؟
واقعاً یکی هست که بگه چه خبره؟
چرا وضعیت اینجوری شده؟
یک تعداد زن رو بردن تو زندانی در قرچک ورامین و ناخوناشون رو کشیدن ،
یک عده مرد با باتوم می ریزند سرشون کتکشون می زنند ، وضعیت زندان که
نه ، مرغداری خیلی خیلی از همه نظر بد و ناگواره.
مهدی محمودیان بعد از 8 ماه نامه اش منتشر شده ، در نامه نوشته بچه های مردم که بر و روئی دارند در زندان شبی کرایه داده می شوند و مسئولین زندان برای
جلوگیری از شیوع بیماری های واگیردار لوازم بهداشتی در اختیارشون قرار
می دهند!
عکس جسد و علت مرگ سینا آرامی که در تاسوعای 88 کشته شده ، به علت فشار ماموران حکومتی تازه چند روز قبل افشا می شود و تازه می فهمیم که بر سر
این جوان چه آورده اند.
یک پرستار زن بعد از اخراج از محل کارش به علت به گفتۀ مسئولین بیمارستان
امام حسین پوشش بد دست به خودکشی می زند.
شش ماه است که جوانی به نام امید کوکبی را که رتبه المپیاد جهانی دارد و دانشجوی فوق دکترای فیزیک اتمی با گرایش لیزر در دانشگاه تگزاس آمریکاست
را بعد از ورود به کشور برای دیدار با خانواده اش دستگیر کردند و به او اتهام
« ارتباط با دولت متخاصم » و « کسب درآمد نامشروع » زده اند.
خبر دستگیری مصطفی بادکوبه ای بعد از یکماه منتشر شد و به هیلا صدیقی
بعد از مدت ها بازجوئی توسط وزارت اطلاعات ، قوۀ قضائیه تفهیم اتهام کرد.
از همه مهمتر دانشجویان دانشگاه ها اعلام کردن که روز 25 اردیبهشت در
اعتراض به جو امنیتی دانشگاه ها دست به اعتراض خواهند زد.
و با کمال خشنودی باید عرض کنم که دعوای تیم ا.ن با تیم خ.ر هم دیگر از اوج به پائین آمد و با هم مصالحه کردند.
با توجه به فشار و سرکوب و جو ترس و اختناقی که در جامعه حاکم است و باعث شده که فعلاً فقط فضای اینترنت برای فعالیت های آزادی خواهانه آنهم با هزار
ویک بدبختی فقط در دسترس باشد آیا ما از این فضا برای این مهم درست استفاده
می کنیم؟
اگر خدا نکرده یکی از ما دچار بلایائی بودیم که افراد مذکور با آنها دست به
گریبان هستند ، آیا توقع داشتیم دیگران با مشکل ما ، فقط به عنوانِ یک انسان اینگونه برخورد کنند؟
من نمی توانم بگویم چه باید بکنیم و چه نباید بکنیم ، چون تا خودمان ندانیم
و احساس نکنیم وظیفه مان چیست نمی توانیم کاری بایسته و شایسته انجام دهیم، ولی به عنوان هشدار می گویم ، کاری نکنیم که مصداق بارز جملۀ
" خلایق هرچه لایق " باشیم.